بهاری در خزان
در هر کشوری یکی از شاخاهای توسعه را رشد مطبوعات مستقل، آزاد و کثرتگرا میدانند. هرچند پدیده مطبوعات مستقل و کثرتگرا محصول غرب است، اما این الگو در ممالک شرقی نیز مورد توجه قرار گرفت. ورود مطبوعات به کشورهای جهان سوم و از جمله ایران همزمان بود با افول مطبوعات استبدادی غرب و آغاز و پیدایش مطبوعات آزادیگرا و روزنامههای تجاری و خبری. اولین روزنامههای شکل گرفته در ایران مشی استبدادی داشتند چرا که صنعت چاپ و مسائل مربوط به آن زمانی به صحنه ایران آمدند که ایران هنوز تحت حاکمیت پادشاهان خودکامه و اقتدارگرا قرار داشت. در نتیجه طبیعی بود که مطبوعات تحت کنترل قدرت دولت و در جهت حفظ منافع طبقه حاکم باشد. لذا تعجبی ندارد که نخستین روزنامهها در ایران روزنامههایی بودند که پشتیبان سیاستهای حاکم و در خدمت قدرت دولت بودند. در بهار آزادی سال 57 که تمام ارکان رژیم سلطنتی پهلوی از هم گسست،تیغ سانسور نیز برندگی خود را از دست داد و به دنبال آن شاهد حضور نشریات متعدد با مضامین مختلف سیاسی،اجتماعی و... بودیم که اغلب آنها یا صاحب امتیاز و مدیرمسوول نداشتند و یا حتی بعضی از آنها تاریخ انتشار هم نداشتند و از روزانه گرفته تا هفتهیی یکبار، دو هفته یکبار و چند ماه یکبار و سالی یکبار متغییر بود. براساس یک گزارش مستند تنها در 5 ماهه اول انقلاب تعداد 67 عنوان روزنامه یومیه، هفتگی و ماهانه در تهران و شهرستانها منتشر شد. با استقرار نظام اسلامی، تمام بنیانهای وابستگی فرو ریخت و همگان، از جمله روزنامهنگاران،فرصت یافتند دوران جدیدی را تجربه کنند. گفتنی است که بیش از 1200 نشریه که از اولین ماههای پیروزی انقلاب تا پایان 6 ماهه اول سال 64 منتشر میشدند نزدیک به 800 نشریه به علل گوناگون تعطیل یا توقیف شدند. یکبار در مرداد سال 58 قریب به 22 روزنامه و مجله توقیف شدند که تعدادی از این نشریات مربوط به سازمانها و احزاب سیاسی بودند. اسامی برخی نشریات به شرح زیر است: پیکار، کار، مردم، جوان، کارگر، بهلول، حاجیبابا، امید ایران، تهران مصور، یولداش، تهران، آزاد، آزادی،گزارش روز و... توقیف یکباره مطبوعات در این سالها به دلیل التهابها، بحرانها و تنگناهای سیاسی که انقلاب با آن روبرو بود،میتوانست این جو ملتهب را آرام کند. البته این مساله از طرفی آزادی مطبوعات را که انقلاب نوید آن را داده بود،مخدوش ساخت. در زمینه سانسور مطبوعات در ابتدای انقلاب محسنیانراد مینویسد: 142 سال مطبوعات زیر سلطه سانسور،فرزندانی خواهد داشت که نخواهند آموخت در شرایط بدون سانسور چگونه عمل کنند و شاید همین امر باعث شده که هر گاه شرایط آزادی مطبوعات شکل گرفته، مطبوعات فحاش متولد شدهاند زیرا انتقاد بدون فحاشی و مستدل و آگاه کننده نیاز به تخصا،تجربه، آگاهی و تواناییهای فکری مختلفی دارد که برای روزنامهنگاران ما چنین فرصتی به صورت مستمر هرگز به وجود نیامده است. به نظر میرسد عدم آشنایی با شیوههای معقول انتقاد و نقد سازنده، یکی از عواملی باشد که باعث توقیف مطبوعات در اوایل انقلاب شد، در حالی که این توقیفها و پایمال کردن آزادی بیان در این دوره بیشتر ناشی از شرایط انقلاب و فضای حاکم بر آن زمان بود. بعد از انقلاب سال 57 مطبوعاتی که در قبل از انقلاب توقیف شده بودند، دوباره منتشر شدند. سال 58 اوج انتشار مجلات تجدید چاپ شده بود. در این سال 20 روزنامه و نشریه که قبلا منتشر میشدند دوباره قدم به عرصه مطبوعات گذاشتند این در حالی بود که در سال 57 تنها 7 یا 8 نشریه مجددا انتشار یافته بودند. اکثر این نشریات تا پایان سال 59 و اواسط 60 به تدریج توقیف یا تعطیل شدند. انقلاب در حالی که تنها 4 روزنامه مطرح در کشور وجود داشت، به پیروزی رسید. کیهان و اطلاعات که به ترتیب به مصباحزاده و مسعودی تعلق داشتند، بعد از انقلاب تحت نظارت رهبری درآمدند. رستاخیر منحل و آیندگان هم بعد از مدتی تعطیل شد که بعدها روزنامههای صبح آزادگان و ابرار و بشیر و جهان اسلام در آنها به فعالیت پرداختند. سال 58 الی 60 عرصه فعالیت مطبوعات کشور شاهد حضور نشریات افراد مسوول در نظام مانند نشریه انقلاب اسلامی متعلق به بنیصدر و نشریه میزان و دیگر نشریات گروههای سیاسی موجود در جامعه بود. از ویژگیهای عام مطبوعات در این دوره میتوان حذف عملی نظام امتیازدهی نشریات بود. این در حالی بود که شورای نگهبان در سال 58 درباره مطبوعات، قانونی را به تصویب رسانده بود که عملا این قانون اجرا نمیشد و همانطور که قبلا گفته شد نشریات متعددی بدون مجوز و امتیاز منتشر میشدند. در این دوره ما شاهد بودیم که مطبوعات دولتی یا شبه دولتی چون کیهان و اطلاعات از تیراژ بالایی برخوردار بودند و به دلیل فضای خاص این دوره نقش بسیار فعالی را ایفا کردند و در زمانی که 48 درصد مردم بیسواد بودند و جمعیت کشور نصف جمعیت امروز بود و آموزش عالی نیز در سطح پایین قرار داشت روزنامهیی چون کیهان به تیراژ نیم میلیونی رسید. که حتی به استناد بعضی مدارک، روزنامه کیهان در اوج انقلاب به تیراژ یک میلیونی نیز رسیده بود که این مساله برآیند پیروزی انقلاب و فضای سیاسی حاکم بود. در این دوره مطبوعات فاقد استانداردهای حرفهیی بودند و اندک مطبوعاتی که قواعد حرفهیی تا حدودی در آنها رعایت میشد به جریان لاییک تعلق داشت. همچنین در این دوره رژیم حقوقی خاصی به اجرا گذارده نمیشد یعنی میتوان گفت اساسا دادگستری وارد حوزه مطبوعات نمیشد و کار رسیدگی در شعب عادی صورت میپذیرفت. شایان ذکر است که در این دوره به دلیل اهمیت مطبوعات و فقدان ساختارهای حقوقی لازم از یکسو و شکلگیری انواع توطئههای شیطانی از سوی دیگر اجازه نمیداد به انتظار تدوین قانون و تشکیل قوه مقننه نشست. از این رو تنها شش ماه پس از پیروزی انقلاب در تاریخ بیستم مردادماه 58، نخستین مقررات مطبوعاتی در نظام جدید به تصویب شورای انقلاب رسید. با نگاهی به این لایحه، تاثیر شرایط انقلاب و همچنین شتابزدگی در تدوین آن بخوبی مشهود است که از جمله میتوان به ممنوعیت مقامات رژیم پیشین از انتشار نشریه، تکمیل اعضای هیات نظارت بر مطبوعات، جرم شناختن سانسور و تعیین مجازات برای آن و به رسمیت شناختن انجمنهای صنفی روزنامهنگاری و بالاخره توجه به هیات منصفه و نحوه انتخاب آن برای حضور در دادرسیهای مطبوعاتی از ویژگیهای آن مصوبه است. گرچه این لایحه برخی از اصول آزادی مطبوعات را در خود آورده است، اما به دلیل روشن نبودن جایگاه مطبوعات در جامعه و مبهم بودن چگونگی طرح مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره از یکسو و نبودن شخصیت حقوقی مدافع خبرنگاران و روزنامهنگاران و نداشتن جایگاه مناسب روزنامهنگاری و نبود نظام مطبوعاتی در جامعه و بین مردم از دیگر سو باعث ایجاد دیدگاههای سلیقهیی در پارهیی موارد و برخوردهای تنگنظرانه با مقوله مطبوعات و آزادی آنها گردید که نهایتا به سانسور و توقیف منجر شد. از پاییز 59 تا تابستان 67 در این دوره به دلیل شرایط ویژه جنگ عراق علیه ایران، روند محدودیتهای مطبوعاتی،شدت بیشتری یافت. در مهرماه و سپس اسفندماه سال 1359 تعدادی نشریات سازمانهای سیاسی و چند روزنامه تعطیل شدند. به دنبال آن،وزارت ارشاد در فروردین 1360،براساس اطلاعیهیی مدیران مطبوعات را به تجدید اجازه انتشار آنها ملزم کرد. در 16 خرداد 60 نیز به توصیه شورای میانجیگری مطبوعات و حکم دادستانی انقلاب 6 روزنامه و نشریه هفتگی وابسته به گروههای مخالف تعطیل شدند و بر همین اساس در اواخر بهار 1360، تعداد نشریات به 62 عنوان کاهش پیدا کرد. از آن پس در تهران چهار روزنامه روزانه فارسی شامل دو روزنامه عصرأ اطلاعات و کیهان و دو روزنامه صبحأ جمهوری اسلامی و صبح آزادگان به انتشار خود ادامه دادند. در این زمان در کنار روزنامههای روزانه،فقط 8 نشریه هفتگی شامل سروش، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی و راه زینب و زن روز و همچنین امت،اتحاد و اتحاد مردم منتشر میشدند که سه نشریه اخیر هم چند ماه بعد تعطیل گردیدند. از آن پس شاهد کاهش تیراژ روزنامه بودیم بطوری که تیراژ روزنامههای اطلاعات و کیهان، که پس از پیروزی انقلاب هر کدام مدتی بیش از یک میلیون نسخه، به چاپ میرساندند، به یک پنجم و حتی کمتر از آن تقلیل پیدا کرد. البته باید یادآوری کرد که تشدید محدودیتهای مطبوعاتی در این دوره بیشتر تحت تاثیر رقابتها و مخاصمات سیاسی گروههای خواستار قدرت و مخصوصا برخوردهای خشونتآمیز و ترور دستهجمعی رهبران سیاسی و مذهبی در تابستان 1360 صورت گرفت و جنگ عراق علیه ایران بر ادامه آن تاثیر گذاشت. ----------------------------------------------------- منبع: روزنامه اعتماد 3/6/1382 فاصله شب تاریک حکومت طاغوت، تا صبح روشن فجر صادق انقلاب، ده روز خدایى بود، شبهایش همه شب قدر، آرى ... " دهه فجر" پس از آن ده روز، سپیده روشن" جمهورى اسلامى" دمید. " کلمهالله" بر فراز زمان جاى گرفت و آن روز بزرگ، یکى دیگراز "ایام الله" ماندگار تاریخ شد. کاخهایى که به قیمت ویرانى کوخها برپا شده بود، به دست کوخ نشینان سقوط کرد و محشرى عظیم از اراده مومنان مصمم و مشیت تحول آفرین خدا پدید آمد. دیو گریخته بود که فرشته در آمد. امام، در پیام خدایىاش و با دم مسیحایىاش در شهیدآباد " بهشتزهرا" ، در" صور انقلاب" دمید و مردم را در عرصات حق و محشر نهضت، جان بخشید. آن ده روز فجر آفرین، از ده قرن هم پربارتر بود و 22 بهمن، اوج آن موجهاى خونین و موج آن شطهاى خروشان بود. بارى... " صبح صادق" انقلاب بود و فجر ایمان از مشرق مکتب سرزده بود که به " نماز عشق" ایستادیم. با وضویى از خون دهها هزار شهید، برسجاده صدق نشستیم و پیشانى اخلاص بر مهر تعبد نهادیم و دل به "ولایت" سپردیم. همین که خواستیم ذکر استقلال و آزادى بر" زبان انقلاب" جارى کنیم، شیاطین سربرداشتند و تیغ کینه برکشیدند و بذر فتنه کاشتند. " ناکثین" ، سوار بر "جمل قدرت طلبى" ، در بصره بىبصرى فتنه به پا کردند. " قاسطین" ، دیگر بار " صفین" را پدید آوردند و صف حق و باطل برابر هم ایستاد و "مارقین" نیز در " نهروان خیانت" از پشت خنجر زدند. بازرگانان، تهی دست ازبازار برگشتند و کالاى "آزادى" شان قلابى از آب در آمد و روى دستشان باد کرد. شیادان و مزدورانى که سنگ " توده" و "خلق" را به سینه مىزدند، به دست همان توده و خلق، سنگسار شدند ونفاقشان علنى و مشتشان باز شد. در این همه سال که برما گذشته است، " فجر پیروزى" با " شبکین توزى" درگیربوده و حق و باطل، هنوز هم به نوعى دیگر دربرابرهم صف آراستهاند. در این سالهاى پرفراز و نشیب، با همه وجود، غربت حسین(ع) و مظلومیت على(ع) را حس کردیم و میدان احد ومعرکه صفین و صحنه کربلا بارها برایمان تکرار شد. با نفاق و کفر جنگیدیم و احزاب مهاجم را تا آن سوى "خندق پیروزى" عقب راندیم. پرچم شرق و غرب را از بام تزویر به زیرکشیدیم. و... دراوج قدرت، از پشت خنجر خوردیم و در نهایت تنهایى و مظلومیت، تنها خداى یکتا دلمان را گرم و عزم ما را جزم مىکرد و به آینده امیدوارمان مىساخت. در تمامى این مراحل، پیر و مراد ما، همچون نوح، کشتیبان انقلاب در امواج توطئهها بود و با بصیرتى الهى "راه" مىنمود و براى"رهروان" از میان آن همه خطرها "معبر" مىگشود. دردمندانه به سوک امام امت(ره) نشستیم و پس از آن پیر، با مولاى جدیدمان پیمان ولایت بستیم، ولى دشمن، جبهه جدیدى بر ضد انقلاب گشود که رهبر انقلاب، از آن با " شبیخون فرهنگى" یاد کرد. افعىهاى خفته در لابه لاى جراید ومجلات، به نیش زدن و سمپاشى پرداختند. محور عملیات دراین نبرد، مدرسهها، خانهها، مطبوعات، فیلمها، جشنوارهها، ماهواره و اینترنت، القائات برخى استادان دردانشگاه، نشر و پخش رمانهاى مبتذل وخانمان سوز، اشاعه بىدینى وسکولاریسم، قداست زدایى از مقدسات و توهین به باورهاى دینى اینامت بود. مىخواستند عناصر فرارى و مرده و فسیل شده را دوباره زنده کنند و ابوسفیانهاى کینه توز را به صحنه آورند. حادثههاى تلخى داشتیم. و فراز و فرودهاى شگفت، عبرت آموز وروشنگر بر این امت شهید داده گذاشت. اینک، ماییم و "انقلاب اسلامى" ، که یادگار امام راحل است. ماییم و رهبرى که درخروش و خلوص و درایت و صلابت، "خلف صالح" امام امت است. ماییم و نسلى پویا، که هم "آماج فتنهها" ست و هم " ذخیرهانقلاب." ماییم و یک جهان دشمن، که در قالب " نظامهاى استکبارى" شکل گرفته است. ماییم و یک جهان دوست، که در مبارزات ضد استکبارى و حق طبانه ملتهاى مظلوم، متجلى است و همه چشم به "ام القرى ایران" دوختهاند و تشنه معارف ناب مکتب اهلبیت علیهم السلام اند. ماییم و جنگ فرهنگها در عصرحاضر و تلاش گسترده " وهابیتآمریکایى" بر ضد "اسلام ناب محمدى" . ماییم و جبهههاى متعدد گشوده در برابر انقلاب، در ابعاد سیاسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى، که این مرحله، بیش از گذشته،"بصیرت" و "هوشیارى" و "آمادگى" و "پیام رسانى" و" تبیین" مىطلبد. ما امروز هم، گرفتار مشکل "صدا" درجهان شلوغى هستیم که دروغهاى نشسته برامواج صوتى و تصویرى، عرصه را بر تابش و جلوه حق، تنگ ساخته است. چشم و گوش انقلاب، باید بسیار تیزبینتر و حساستر باشد، تا هم فتنهها را در قالبهاى جدیدش بشناسد و هم دروغها، تحریفها، شایعات و غوغا افکنىها و فتنهانگیزىها، فرزندان انقلاب و نسل دوم جمهورى اسلامى را از "جلوه ناب دین" غافل نسازد. اگر ما پیمان نشکنیم و عوض نشویم، نه بیم شکست انقلاب هست، نه خوف سست شدن بنیانهاى آن. رسالت رساندن این نهضت به "عصرحضور" و سپردن آن به دست"خورشید عصر غیبت" ، بر دوش ماست. جبهه انقلاب و پیمان بستگان با آرمان دهه فجر، باید بیش ازاین " تلاش و تحرک و همبستگى نشان دهند."
با انقلاب مشروطه و نهضت آزادیخواهی، مردم ایران خواستار اصلاحات عمیق سیاسی،فرهنگی و... شدند که یکی از پیامدهای این نهضت، تبلور مطبوعات مردمی،کثرتگرا و طرفداران قانون بود. با پشت سر گذاشتن حکومتهای وابسته به استعمار و امپریالیسم قاجار و پهلوی، به انقلاب سال 1357 میرسیم.در مدت این 142 سال روزنامهنگاری کشور ما تابع روزنامهنگاری غرب بود و آن را تجربه کرد. این مقاله سعی دارد تا با تحلیل تاریخی آزادی مطبوعات در بعد از انقلاب اسلامی فرازها و فرودهای آن را در طول 26 سال در معرض دید افکار عمومی قرار دهد.
1. مطبوعات در دوره بهار آزادی
2. مطبوعات در دوران 8 سال دفاع مقدس
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |