بهاری در خزان
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است روز آمده، تاج لاله بر سر زده است با آمدن امام در کشور ما خورشید حقیقت زافق سر زده است
پیام وزیر آموزش وپرورش به مناسبت دهه مبارک فجر
سلام بر بزرگ معلم انقلاب که بالندگی دین و مذهب را به جهانیان نمایاند و امروز در حالی دهه چهارم انقلاب را آغاز میکنیم که جوانان برومند آن میروند تا فاتح قلههای علم و پیشرفت باشند و اقتدار انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان بکشند. امروز که انقلاب اسلامی نهضت علمی خود را آغاز نموده است، بدون شک مسوولیت و رسالت آموزش و پرورش به عنوان دستگاهی بیبدیل در ایجاد زیرساختهای تحول بنیادین و نظام مهندسی علمی کشور بسیار خطیر و تعیین کننده است. اکنون انقلاب اسلامی ایران میرود تا یک بار دیگر رنسانس علمی جهان اسلام را که تداعیکنندهی دوران شکوه و عظمت فرهنگ و تمدن اسلامی است؛ رقم زند، تمدنی که آوازهی آن دنیای آن روز اعم از آسیا، اروپا و آفریقا را درنوردید و امروز جوانهی امید و پرطراوت آن یک بار دیگر از سرزمین کهن ایران اسلامی شروع به رشد و شکوفایی نموده است. بدون تردید جوهرهی ایمان و دانایی دو شاخصه ملت بزرگ و فهیم ایران زمین است، ملتی که تمدن شکوهمندی به بزرگی تاریخ بشریت را پشت سر دارد و آرمانهای نورانی حضرت امام (ره) این بصیرت و تحول خواهی از ویژگیهای بارز آن بوده است و ذات تحول خواه هرگز نگذاشت که این انقلاب به بایگانی تاریخ بپیوندد و دههها و گردنههای صعب و نفسگیر تاریخ را با موفقیت پشت سر گذاشت و امروز هم به برکت انقلاب اسلامی که بزرگترین حادثه قرن بیستم نام گرفت نام ایران باز هم بلندآوازه شد و این انقلاب خود شاخص و شاهدی دیگر بر روح ترقیخواهی ملت ما است. ملت فهیم ایران همیشه در آزمونهای بزرگ مانند محاصره، تحریمها، تهدیدها و تحمیل جنگ و فتنههای رنگارنگ سخت و نرم این فهم و بصیرت را در سایهسار منویات هوشمندانه مقام معظم رهبری به منصهی ظهور گذاشتهاند. نسل امروز پیامرسان انقلاب اسلامی به جهانی است که دین میتواند منشأ حرکتها، خیزشها و تحولات نو به نو بوده و مردمسالاری مبتنی بر دینباوری مهمترین و رساترین آن به ملل و دول عالم است و علت خصومت استکبار جهانی با ملت مظلوم و رشید ما هم ناشی از همین پیام نویدبخش و انسانساز میباشد و در واقع گویاترین دلیل اقتدار و موفقیت انقلاب اسلامی ایران، ترس و واهمهی قدرتهای استکباری است. بیشک آینده از آن صالحان، مومنین و مستضعفین است.
اعترافاتی خواندنی از یک دیپلمات آمریکائی: کار شاه تمام بود زیرا با ملتش وارد جنگ شده بود خبرگزاری فارس:«هنری پرچت»می گوید:فردای این قتل عام[17 شهریور] بود که این احساس به من دست داد که کار شاه تمام است؛ زیرا با ملتش وارد جنگ شده بود، و مسلماً نمیتوانست در چنین جنگی پیروز باشد. اما نمیدانستم دقیقاً چه زمان و چگونه خواهد رفت. "نه" گفتن نظام اسلامی به هر دو ابرقدرت شرق و غرب اندیشه های متّکی بر اعتقادات دینی و مذهبی (مخصوصاً اندیشه های اسلامی)، اندیشه های مبتنی بر قوم گرایی مانند ترک، کرد، عرب و بلوچ گرایی، اندیشه های مبتنی بر ملیت و ملی گرایی، اندیشه های متّکی بر چپ گرایی (کمونیسم ــ مارکسیسم ــ سوسیالیسم)، اندیشه های مبتنی بر راست گرایی (لیبرالیسم و سرمایه داری غربی) از جملی این اندیشه ها و مبانی سیاسی ایدئولوژیک درگیر با یکدیگر در منطقه بوده است. هرچند تمامی این اندیشه ها کم و بیش در چالشهای فکری و اعتقادی منطقه دارای نقش بودند، لیکن به نظر می رسد تقابل و درگیری اندیشی مبتنی بر ناسیونالیسم و چپ گرایی با اندیشی مبتنی بر لیبرالیسم و سرمایه داری غرب از شدّت و هظور بیشتری برخوردار بوده است. البته در مورد کشور ایران، شرائط به گونی دیگری بود و اندیشی مبتنی بر اسلام با رهبری حضرت امام(ره) و علما و رحانیون مبارز حوزه، بر علیه سایر اندیشه ها و مخصوصاً اندیشی غرب، نقش مؤثری داشت. لیکن در مجموع منطقه و حتی تا حدودی در بین اندیشه های داخل کشور، تقابل و درگیری اندیشه های ناسیونالیسم و چپ گرایی با اندیشه های سرمایه داری و غرب قوّت بیشتری نسبت به تقابل سایر اندیشه ها داشت. در اثر پیروزی انقلاب اسلامی، اندیشی مبتنی بر اسلام و مذهب چنان قدرت و قوّتی یافت که نه تنها چالش و درگیری سایر اندیشه ها را تحت الشعاع خود قرار داد، بلکه توانست یک تنه در مقابل دو اندیشه قدرتمند حاکم بر منطقه، ایستاده و تفوق و برتری یابد. بدین ترتیب با وقوع انقلاب اسلامی ایران، تقابل و چالش دو اندیشی اسلام گرایی با هردوی آنها تبدیل گردید. شعار "نه شرقی، نه غربی"، نمودار طرد هر دو تفکر از سوی نظام اسلامی بود. این دستاورد جهانی انقلاب که مایی عزّت اسلام و کلیّه مسلمانان در سراسر جهان و منطقه می باشد، توانست قدرت و توان اندیشه های دینی و مذهبی و مخصوصاً دین اسلام و تشیّع را به دنیای کفر و غیر معتقد به اسلام، به اثبات برساند. این تبدیل تقابل، از یک طرف استکبار شرق و غرب را به وحشت و نگرانی افکند و اندیشمندان و تئوریسین های آنها را به تزلزل و تحیّر اندیشه ای کشاند. از طرف دیگر معتقدان به اندیشی اسلامی را در کلّ جهان و منطقه مقتدرتر کرده و اندیشمندان آنها را به حصول اطمینان از درستی انتخاب مبانی سیاسی و ایدئولوژیک خود، راسخ تر نمود. اگر بخواهیم دلائل توانایی انقلاب اسلامی ایران را در ایجاد این تغییر و تبدیل جستجو کنیم، می توان به دو دلیل عمده اشاره کرد. اوّلین دلیل آن، کیفیت مبانی فکری و اعتقادی "مکتب اسلام" به عنوان ویژگی بارز انقلاب اسلامی می باشد. از نظر بینش اسلامی، حقّ و قدرت واقعی، خداوند متعال بوده و مبانی غیر اللهی از هر نوع که باشد، مردود است. در بینش توحیدی، هر نوع مبانی غیر توحیدی چه از نوع شرقی و چه از نوع غربی، نفی می شود. این عظمت الهی در مکتب اسلام، هر نوع قدرتی را در برابر خود ناچیز و حقیر شمرده و توان و جسارت لازم را به معتقدان می دهد تا بتوانند یک تنه در برابر همه اندیشه های الحادی، عرض اندام نمایند. دومین دلیل این تبدیل تقابل را باید در ضعف و ناتوانی و عدم کارآیی اندیشه های چپ گرایی، ناسیونالیسم و لیبرالیسم و سرمایه داری غرب انقلاب اسلامی ایران که متّکی بر اندیشی اسلامی بود آن را تأیید نمود. مخصوصاً پس از فروپاشی استکبار شرق و انعکاس صدای شکستن استخوانهای کمونیسم در جهان و راه یابی آن به موزه های تاریخی، ضعف و ناتوانی چپ گرایی بیش از پیش به اثبات رسید. تکیه بر اندیشه های ملی گرایی نیز از نظر تجربه تاریخی بارها ضعف و ناتوانی خویش را مخصوصاً در تاریخ مبارزاتی کشور ایران به اثبات رسانده است. افزون بر اینها باید توجه داشت که حتی گروهها و احزاب ملی گرا و چپ گرای خاورمیانه که در صدد استفاده از اندیشه های ناسیونالیستی و سوسیالیستی برای رسیدن به اهداف و آرمانهای ملی بودند، اغلب به دلیل وجود یک متغیر منفی یعنی توانایی و امکانات بیشتر دو بازیگر بزرگ این معادله یعنی آمریکا و شوروی، به عنوان بازیگر حاشیه ای این معادلات درآمد و در واقع چالشهای سیاسی آنها، تابعی از چالشهای شوروی و آمریکا شده بود و به جای این که منافع و اهداف منطقه ای، تعیین کنندی رفتار، مواضع و عملکرد آنها باشد، رفتار، مواضع و عملکرد آنها به عنوان یک متغیر وابسته، به مواضع و عملکردها و معاملات و داد و ستدهای سیاسی مسکو و واشنگتن بستگی داشت. ( دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، چکیدی مقالات شماره 13، صفحه) و به همین دلیل بازیچه و ملعبی عملی دو ابرقدرت بودند و به جایی نمی رسیدند. میتوان فهمید در قلبها، ذهنها و آرمانهای پدران و مادران ما چه میگذشته است که تحت تأثیر هیچ حیله جدیدی از صحنه خارج نمیشدند؟ آیا با خواندن این شعارها برای ما امکان دارد که با آرمانهای آن دوره رابطه برقرار کنیم؟! تو که دم میزنی ز دین و آیین ما پس چرا میکنی حمایت از حکم شاه؟ نه مـرغ طوفـانی، نـه مـوج دریـایـی تو گـرگ خونخـواری تو موج فحشـایی مردم مرگ رژیم پادشاهی را حس میکردند و این احساس مبتنیبر شناخت عمیقی بود. امکان نداشت که کارگزاران رژیم شاه بتوانند با عوام فریبی خللی در این احساس وارد نمایند. ایـن شاه امـریکایی در حالت مـردن است این رژیم پهلوی در حال جان کندن است دسـت و پـا میزنـد، جـون خـود میکنـد مرگ بر شاه، مرگ بر شـاه، مرگ بر شـاه ایـن دولـت بخـتیـار دولت ظلم و زور است با بـودن پهلـوی نخسـت وزیر مـزدور است مرگ بر شاه، مرگ بر شـاه، مرگ بر شـاه ریتم شعارها ریتم آشنایی بود که اغلب آنها با ادبیات بومی ایران همسازی داشت، برقراری پیوند با چنین ادبیاتی برای مردم کار دشواری نبود. این ادبیات قبلا در نهضت پرشکوه مشروطیت ایران نیز کار خاندان سلطنتی را یکسره کرد اما با روی کار آمدن یک رژیم غربی به نام مشروطه سلطنتی، نهضت نیمه کاره رها شد. مردم ایران این بار تصمیم گرفته بودند که برای همیشه رژیم فاسد پادشاهی را به زبالهدانی تاریخ بفرستند. آنها هیچ بقایایی از نظام مشروطه سلطنتی حتی با پسوندهای ملی و غیره را حاضر نبودند تحمل کنند. شاه شاپور بختیار را به توهم اینکه یکی از رهبران جبهه ملی است و میتواند مردم را فریب داده و آتش انقلاب را خاموش کند به نخست وزیری انتخاب کرد. اما بختیار به اندازه کافی نقطه ضعف داشت که سر از شعارهای مردم درآورد: ای شـاه بیغیــرت بگیـرد جان تو ملت ولی آهسته آهسته (2) بختیـار بیغیرت بگیـرد جان تو ملت ولی آهسته آهسته (2) ز خلق ایران هشـدار به شاهپور بخــــتیار تـاجـر سـرمـــایهدار ناجی شاه خونخــوار نمیدهیـم اختیــــار مرگ به هر سازشکار ای خمیـنی تـویی رهنـمای مـا (2) رهـبــــر زنـــده و بــا وفـــای مـــا برلبم این سرود، برخمینی درود(2) مرگ بر بختیار نوکر جـیرهخوار (2) میکشیـم مـا هـمـه انتـظـار تـو (2) میکنـیـم جمـلـگی جـان نثـار تـو برلبم این سرود، برخمینی درود(2) مرگ بر بختیار، نوکر جیره خوار(2) این شعارها مرا بیاختیار به یاد حماقتهای بختیار، امریکا، اروپا و نظام پادشاهی انداخت. نمیدانم چرا تصور میکردند که با تعویض مهرهها میتوانند در عزم راسخ و خللناپذیر ملت ایران سستی ایجاد نمایند! از بلاهت امثال بختیار که تصور میکردند شاه اگر سه ماه پیش آدمی را غیر از آدمهای همیشگی آورده بود و نخست وزیر کرده بود من گمان میکنم که وضعش اینطور نمیبود و مردم بیحیا و هرزه نمیشدند (6) ، خندهام گرفت. البته بختیار، حزب او جبهه ملی و احزابی که سالها عنوان ملی، آزادی و اصلاحات را به دوش کشیده و میکشند اگر چه اکنون برای مردم ما شناخته شده هستند اما در آن دوران که ایران در سانسور خبری و اطلاعاتی شدیدی قرار داشت مردم چگونه ماهیت کسانی را که از عناوین فریبندهای هم استفاده میکردند، تشخیص میدادند؟ از امثال بختیار بعید نبود که شأنی برای مردم قائل نباشند و مردم را نسبت به دفاع از حقوقشان بیحیا و هرزه قلمداد کنند. بختیار و بسیاری از آنهایی که به نوعی متصل به خاندانهای حکومتی میبودند اگر چه سالها نان احزاب ملیگرایی را خورده بودند ولی در نهایت جوی خشکیده آنها به مرداب سلطنت میریخت مردابی که با غرق کردن جوانان این مملکت و فرو بردن منابع این مملکت خودش را تعریف میکرد. مردم ما به درستی تشخیص داده بودند که مردابی که سالها از نخالههای فاسد شده نظام سلطنتی بوی تعفن گرفته و به انتظار بوسیدن دستهای سلطان حاضر است مفاهیمی چون آزادی، ملیت، هویت، اصلاحات، مردم و بسیاری از مقدسات دیگر را فدا کند و آن را وصیت رهبری میدانست که به اینها آموخته بود، هیچگاه، خودمان از شاه وقت نخواهیم ولی اگر احضار شدیم، برویم و در اختیار سلطنت باشیم (7) سودی برای این کشور ندارند. مردم با تمام قدرت میگفتند: کابیـنـه بختـیـار نابـود بایـد گردد جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد؟ اینها آرمانهایی بود که هیچگاه جریانات روشنفکری این مملکت تمایلی به شنیدن و اندیشه کردن درباره آنها را نداشتند. زیرا این جریانات برای مردم اصالتی قایل نبودند. فریاد حقطلبانه مردم را بیحیایی و بیشرمی میدانستند اما مردم ما دیگر حاضر نبودند نردبان ترقی چنین جریاناتی درکشور خود باشند. آنها با تمام وجود فریاد میزدند: نه شاه میخوایم نه بختیار رهبـر میخـوایم با اختیـار مـرگ بـر شـاه و بخـتیــار نه شاه میخوایم نه بختیار خمـیـنیـه صـاحـب اختـیـار مـرگ بـر شـاه و بـخـتـیـار مردم شعار میدادند: بختیـار، تـو عصـای ضحاکی برو گمشو ای نوکر تریاکی مرگ بر بختیار نوکر بیاختیار منافق تازهکار اما بختیار ابلهانه تصور میکرد اگر شاه به نیروهای طرفدار نهضت ملی بهای بیشتری میداد میتوانست حکومت خود را حفظ کند. از نظر مردم نیروهای به ظاهر ملی نوکر استبداد و استعمار بودند. اما اینها آنقدر از آرمانهای مردم دور بودند که تصور میکردند نیرویی اصیل ملی هستند که میتوانند جلوی سیل ملت را بگیرند. از دره عمیقی که بین آرمانهای یک ملت و حکومتگران بر آن ملت بود به فکر فرو رفتم. از دره عمیقی که بین آرمانهای یک ملت با نیروهایی که شعار ملت میداد و داعیه ملیگرایی داشت، تعجب کردم. به راستی اگر بین ملتی با دولتش و نخبگانش چنین فاصلههای عمیقی ایجاد شود چگونه میتوان این فاصله را پر کرد و چه کسی میتواند این فاصله را پر کند؟ آیا اصولا امکان پرکردن فاصله ملتها و دولتها وجود دارد؟ احساس میکنم با سؤال عمیقی در حوزه سیاست روبهرو شدم. اما نه سیاستمدار بودم که این سؤال را تحلیل کنم و نه دوست داشتم از فضای هیجانانگیزی که خواندن شعارهای اول انقلاب و دیدن دیوارنوشتههای انقلاب در من ایجاد کرده بود خارج شوم. کنجکاو بودم بدانم مردم عادی با وجودی که در هیچ مدرسه سیاسی و اجتماعی ترفندهای دیپلماسی و بازیهای سیاسی را نیاموختهاند چگونه دستهای پنهان قدرتهای خارجی را برای بقای سلطنت فاسد استبداد پهلوی میدیدند و حیلههای رژیم شاه و مشاوران امریکایی و انگلیسی و فرانسوی آن را خنثی کرده تبدیل به شعور انقلابی و سپس شعار حرکت اجتماعی خود میکردند؟ هیچ کتابی ندیده بودم که در تحلیل انقلاب اسلامی به چنین مباحثی به شکل تئوریک پرداخته باشد. اگر چه مطالعات خود را بسیار قلیل میدانستم اما به عنوان یک دانشجوی روانشناسی، از جنبه روانشناختی اجتماعی دوست داشتم بدانم آیا تاکنون در تحلیل انقلاب اسلامی، ریشههای انقلاب را از زاویه آرمانهای مردم تحلیل کردهاند؟ حتی از آنهایی که تا حدودی مسلط بر تاریخ انقلاب اسلامی بودند وقتی سؤال کردم که آیا در تبیین ریشههای انقلاب اسلامی متونی وجود دارد که خارج از قالبهای تئوریک حاکم بر نظریههای انقلاب از زاویه روانشناسی اجتماعی آرمانهای ملت ایران انقلاب اسلامی را تبیین کرده باشد، از سکوت آنها میفهمیدم که انقلاب اسلامی ایران از چه فقر تئوریک عظیمی در حوزههای مختلف تبیین اجتماعی رنج میبرد. به حال خود و به حال نسلهای آیندهای که میآیند و دوست دارند تاریخ این نهضت بزرگ اجتماعی را که ایران را وارد دنیای جدیدی کرد بدانند ولی با نوشتههای سطحی روبهرو خواهند شد تأسف خوردم و از همه بیشتر به مظلومیت امام و به مظلومیت انقلاب اسلامی گریستم. من با تمام وجودم در لابهلای شعارها و دیوارنوشتههای انقلاب اسلامی، فرهنگ و معرفت نهفتهای را دیدم که مردم ما از آن غفلت کردند. بختیـار، تـو عصـای ضحاکی ما مسلمین پیوسته در جوش و خروشیم ما جز خمینی، رهبر نداریم فرمـانروایی، دیگـر نـداریم از هـمـت او ســـرفــرازیــم منتخب او را ما قبول داریم *** بنـد اسـارت را خمینی پاره کرده (2) جانها فدایش، درد ما را چاره کرده شاید عدهای این نوع نگاه به تبیین اجتماعی یک انقلاب را غیر علمی و خارج از چهارچوبهای پذیرفته شده و فاقد مبانی تئوریک قلمداد کنند اما در دلم به تئوریهای علمی آنها میخندم. چون احساس میکنم پای علم برای نفوذ در آرمانهای یک ملت، پای اسطورهای است. اسطوره به همان میزان با پنداشتههای انسان سر و کار دارد که علم ادعا داشته باشد به دنبال کنکاش در قلبها و آرمانهای انسان است تا به حقیقت دست یابد. احساس کردم ذهن فلسفهباف و پندگرا مرا از شوق آنچه که با خواندن شعارهای دوران انقلاب به دست آورده بودم، خارج کرده است. دوست داشتم به فضای دوران انقلاب، حکومت بختیار، فرار شاه، بازگشت شکوهمندانه امام خمینی به وطن، دهه فجر، پیوستن ارتش به مردم، تعیین دولت انقلاب و بالاخره سقوط نظام شاهنشاهی و 22 بهمن سال57 برگردم. اما مگر میتوان همه آنها را به تصویر کشید؟ از اینکه نمیتوانستم تمام احساس خود را نسبت به این دوران بازنویسی کنم کلافه شدم. باید تا فرصتی دیگر و شاید تا سالی و یا سالیانی دیگر صبر کرد. آخر ما ملت ایران عادت داریم یاد چیزهای عزیز خود را فقط در سالگردها و سدهها گرامی داریم. با این دو اثر به شدت انس گرفته بودم، یادآوری آن دوران برای کسی که آرزوی بودن در آن دوره را داشت لذتبخش بود. تازه از جمعیتی که شعار میداد: ما میگیم شاه نمیخوایم نخست وزیر عوض میشه ما میگیـم خـر نمیخـوایم، پالون خر عوض میـشه نه شـاه میخـوایم نه شاهپور لعـنت به هر دو مـزدور جدا شده و به کوچه پس کوچههای امیرآباد رسیده بودم که روی دیوارهای آن نوشته شده بود: ما بچههای امیرآباد هستیم شـاه را بـه طـویلـه بسـتیـم از بـس که عرعـر کرد بختـیار رو خــر کــرد بختـیار شیـرهکـــش بایـد بـــره مـراکـش این است شعار بختیار منـقل و وافـور رو بیار طنزهای انقلاب نیز خود فصل جالبی از ادبیات این دوره است. در تاریخ خوانده بودم که ذائقه ملت ایران طنزپسند است و با طنز میتوان حرکتهای بزرگ اجتماعی را دامن زد. کاربرد فرهنگ طنز در ادبیات جنبشهای اجتماعی معاصر، علیالخصوص ادبیات انقلاب اسلامی از جمله موضوعاتی بود که توجهم را جلب کرد. دوست داشتم بدانم آیا پژوهش در این زمینه در کشور ما صورت پذیرفته است یا نه؟ البته با توجه به ساختار جریانهای حاکم برای ادبیات معاصر ایران تردید داشتم که شایستگی و استعداد چنین کاری فراهم باشد. ادبیات معاصر علیالخصوص در حوزه داستاننویسی همیشه با فرهنگ ملت ایران بیگانه بود. رواج پوچگرایی، بیمذهبی، بیمسئولیتی، غریبی با فرهنگ بومی و دلدادگی با فرهنگ بیگانه شاخصه اصلی ادبیات معاصر ایران بود. بنابراین به راحتی میتوان تشخیص داد که ادبیات جدید با فرهنگ انقلاب اسلامی و با فرهنگ ملت ایران بیگانه است. شعارهای فرار شاه و دیوار نوشتههای آن فصلی بود که دوست داشتم روی آن متمرکز شوم. مخصوصا از این جهت که بدانم چه تفاوتی بین رهبری بود که با رحلت او میلیونها نفر عزادار شده و در سوگ او گریستند و شاهی که وقتی از کشور اخراج شد مردمش شعار میدادند: شاه فراری شده سوار گاری شده شـاه فــراری مـیشــود حکومت اسلامی میشود حـرف حـق گفتنیه این پهلوی رفتنیه شاه به جز خودکشی چاره دگر ندارد تفاوت خدمت و خیانت را که پارهای از روشنفکران دوران معاصر پرداختن به آن را در تاریخ، نوعی تاریخنگاری ایدئولوژیک میدانند، باید در این شعارها دید. معیار خدمت و خیانت را مورخین تاریخ روشن نمیکنند. ملتها به درستی این تفاوتها را تشخیص میدهند. پدر و پسری با خفت و خواری از مملکتی که مدعی بودند آن را آباد کردند اخراج شدند و مردم از اینکه از شرارت آنها راحت شدند به پایکوبی پرداختند. همین مردم علیرغم اینکه در انقلاب اسلامی مشکلات زیادی را تحمل کردند و خسارتهای سنگینی از جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی و غیره دیدند، وقتی رهبر آنها از دنیا میرود تمام خاک ایران را در سوگ او عزادار میکنند. چرا؟ تفاوتها در چیست؟ آیا میتوان مردم را خرید؟ آیا میتوان مردم را فریب داد؟ مردم تفاوت خدمت و خیانت را میدانند چون معیار درستی در دست دارند. کشـور مـا، کشـور اسلامیـه نهضت ما، نهضت قرآنیه (2) یکدل و یک صدا، میدهیم این ندا مـرگ بر شاه (3) مـرگ ـ بر ـ شاه رهبـر ما خمیـنی بتشـکن داده ندا به مردم این وطن ایـن رژیـم پـلـیــد اســت بــدتــر از یــزیــد اســت مرگ بر این شاه (3) مرگ ـ بر ـ شاه کـودک دبستـان، بـاشـدش بـر زبـان مــرگ بر شـاه (3) مـرگ ـ بـر ـ شـاه خـون هر یک شهید، میدهد این نوید مرگ بر این شـاه (2) مرگ ـ بر ـ شاه دوست دارم در مرگ نظام شاهنشاهی و علل و عوامل آن بیشتر تفحص کنم میدانم اگر شعارهای انقلاب اسلامی و دیوار نوشتهها را تا به آخر ادامه دهم با آرمانهای مملکت خود رابطه عمیقتری پیدا خواهمکرد. من هنوز مانند بسیاری از جوانان این مرز و بوم دوست دارم بدانم مردم ما در شعارهای دوران انقلاب خود چه دیدی نسبت به غرب، امریکا، شوروی، نظام لیبرالیسم، دمکراسی، نظام سوسیالیسم، روشنفکری، غربگرایی، جبهه ملی، گروههای سیاسی و خیلی از چیزهای دیگری که تاریخ ما در این دویست سال اخیر با آن درگیر بود، داشتهاند. اما دیدم که فعلا استعداد زمزمه شعارهای پرحرارت این دوران را ندارم. با خود گفتم: شرح این هجران و این خون جگر ایـن زمـان بـاشـد تا وقـت دگــر سکوت هـر مسلمـان، خیانت اسـت به قرآن کشته شدن در این راه، نزدیکی است به الله شـعار مستـضـعفیـن حـکــومـت مـتـقـیـن استــقلال، استــقلال این است ندای قرآن پیــام هـر مسـلـمـان عقیـده و جهـاد اسـت ایـران کـربـلا شــده هـر روز عاشـورا شده چین، شوروی، امریکا دشـمـنـان خـلـق مـا تشـیـع زنـده گـشـت فـاتـح و پـاینده گشت ------------------------------------------------------------------------- پی نوشت ها: 1 . مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، انتشارات صدرا، قم، بیتا، ص 61. ? . همگام با شعارها در انقلاب اسلامی ایران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران، بیتا. 3 . تصاویر دیوار نوشتههای انقلاب، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1361. 4 . منظور واقعه آتشسوزی سینما رکس آبادان توسط رژیم شاه است. 5 . این شعار، شعارهایی است که در حمایت از اعتصاب کارکنان رادیو، تلویزیون و روزنامه در حدود دی ماه سال 57 داده شده است. 6 .خاطرات شاپور بختیار، طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه، دانشگاه هاروارد، ویراستار حبیب لاجوردی، نشر زیبا، تهران، 1380، چاپ سوم، ص 120. 7. ملیگراها معتقد بودند که مصدق به ما آموخته بود هیچگاه از شاه مملکت وقت نگیریم ولی اگر ما را احضار کرد برویم و در خدمتش باشیم. در هر کشوری یکی از شاخاهای توسعه را رشد مطبوعات مستقل، آزاد و کثرتگرا میدانند. هرچند پدیده مطبوعات مستقل و کثرتگرا محصول غرب است، اما این الگو در ممالک شرقی نیز مورد توجه قرار گرفت. ورود مطبوعات به کشورهای جهان سوم و از جمله ایران همزمان بود با افول مطبوعات استبدادی غرب و آغاز و پیدایش مطبوعات آزادیگرا و روزنامههای تجاری و خبری. اولین روزنامههای شکل گرفته در ایران مشی استبدادی داشتند چرا که صنعت چاپ و مسائل مربوط به آن زمانی به صحنه ایران آمدند که ایران هنوز تحت حاکمیت پادشاهان خودکامه و اقتدارگرا قرار داشت. در نتیجه طبیعی بود که مطبوعات تحت کنترل قدرت دولت و در جهت حفظ منافع طبقه حاکم باشد. لذا تعجبی ندارد که نخستین روزنامهها در ایران روزنامههایی بودند که پشتیبان سیاستهای حاکم و در خدمت قدرت دولت بودند. 1. مطبوعات در دوره بهار آزادی در بهار آزادی سال 57 که تمام ارکان رژیم سلطنتی پهلوی از هم گسست،تیغ سانسور نیز برندگی خود را از دست داد و به دنبال آن شاهد حضور نشریات متعدد با مضامین مختلف سیاسی،اجتماعی و... بودیم که اغلب آنها یا صاحب امتیاز و مدیرمسوول نداشتند و یا حتی بعضی از آنها تاریخ انتشار هم نداشتند و از روزانه گرفته تا هفتهیی یکبار، دو هفته یکبار و چند ماه یکبار و سالی یکبار متغییر بود. براساس یک گزارش مستند تنها در 5 ماهه اول انقلاب تعداد 67 عنوان روزنامه یومیه، هفتگی و ماهانه در تهران و شهرستانها منتشر شد. با استقرار نظام اسلامی، تمام بنیانهای وابستگی فرو ریخت و همگان، از جمله روزنامهنگاران،فرصت یافتند دوران جدیدی را تجربه کنند. گفتنی است که بیش از 1200 نشریه که از اولین ماههای پیروزی انقلاب تا پایان 6 ماهه اول سال 64 منتشر میشدند نزدیک به 800 نشریه به علل گوناگون تعطیل یا توقیف شدند. یکبار در مرداد سال 58 قریب به 22 روزنامه و مجله توقیف شدند که تعدادی از این نشریات مربوط به سازمانها و احزاب سیاسی بودند. اسامی برخی نشریات به شرح زیر است: پیکار، کار، مردم، جوان، کارگر، بهلول، حاجیبابا، امید ایران، تهران مصور، یولداش، تهران، آزاد، آزادی،گزارش روز و... توقیف یکباره مطبوعات در این سالها به دلیل التهابها، بحرانها و تنگناهای سیاسی که انقلاب با آن روبرو بود،میتوانست این جو ملتهب را آرام کند. البته این مساله از طرفی آزادی مطبوعات را که انقلاب نوید آن را داده بود،مخدوش ساخت. در زمینه سانسور مطبوعات در ابتدای انقلاب محسنیانراد مینویسد: 142 سال مطبوعات زیر سلطه سانسور،فرزندانی خواهد داشت که نخواهند آموخت در شرایط بدون سانسور چگونه عمل کنند و شاید همین امر باعث شده که هر گاه شرایط آزادی مطبوعات شکل گرفته، مطبوعات فحاش متولد شدهاند زیرا انتقاد بدون فحاشی و مستدل و آگاه کننده نیاز به تخصا،تجربه، آگاهی و تواناییهای فکری مختلفی دارد که برای روزنامهنگاران ما چنین فرصتی به صورت مستمر هرگز به وجود نیامده است. به نظر میرسد عدم آشنایی با شیوههای معقول انتقاد و نقد سازنده، یکی از عواملی باشد که باعث توقیف مطبوعات در اوایل انقلاب شد، در حالی که این توقیفها و پایمال کردن آزادی بیان در این دوره بیشتر ناشی از شرایط انقلاب و فضای حاکم بر آن زمان بود. بعد از انقلاب سال 57 مطبوعاتی که در قبل از انقلاب توقیف شده بودند، دوباره منتشر شدند. سال 58 اوج انتشار مجلات تجدید چاپ شده بود. در این سال 20 روزنامه و نشریه که قبلا منتشر میشدند دوباره قدم به عرصه مطبوعات گذاشتند این در حالی بود که در سال 57 تنها 7 یا 8 نشریه مجددا انتشار یافته بودند. اکثر این نشریات تا پایان سال 59 و اواسط 60 به تدریج توقیف یا تعطیل شدند. انقلاب در حالی که تنها 4 روزنامه مطرح در کشور وجود داشت، به پیروزی رسید. کیهان و اطلاعات که به ترتیب به مصباحزاده و مسعودی تعلق داشتند، بعد از انقلاب تحت نظارت رهبری درآمدند. رستاخیر منحل و آیندگان هم بعد از مدتی تعطیل شد که بعدها روزنامههای صبح آزادگان و ابرار و بشیر و جهان اسلام در آنها به فعالیت پرداختند. سال 58 الی 60 عرصه فعالیت مطبوعات کشور شاهد حضور نشریات افراد مسوول در نظام مانند نشریه انقلاب اسلامی متعلق به بنیصدر و نشریه میزان و دیگر نشریات گروههای سیاسی موجود در جامعه بود. از ویژگیهای عام مطبوعات در این دوره میتوان حذف عملی نظام امتیازدهی نشریات بود. این در حالی بود که شورای نگهبان در سال 58 درباره مطبوعات، قانونی را به تصویب رسانده بود که عملا این قانون اجرا نمیشد و همانطور که قبلا گفته شد نشریات متعددی بدون مجوز و امتیاز منتشر میشدند. در این دوره ما شاهد بودیم که مطبوعات دولتی یا شبه دولتی چون کیهان و اطلاعات از تیراژ بالایی برخوردار بودند و به دلیل فضای خاص این دوره نقش بسیار فعالی را ایفا کردند و در زمانی که 48 درصد مردم بیسواد بودند و جمعیت کشور نصف جمعیت امروز بود و آموزش عالی نیز در سطح پایین قرار داشت روزنامهیی چون کیهان به تیراژ نیم میلیونی رسید. که حتی به استناد بعضی مدارک، روزنامه کیهان در اوج انقلاب به تیراژ یک میلیونی نیز رسیده بود که این مساله برآیند پیروزی انقلاب و فضای سیاسی حاکم بود. در این دوره مطبوعات فاقد استانداردهای حرفهیی بودند و اندک مطبوعاتی که قواعد حرفهیی تا حدودی در آنها رعایت میشد به جریان لاییک تعلق داشت. همچنین در این دوره رژیم حقوقی خاصی به اجرا گذارده نمیشد یعنی میتوان گفت اساسا دادگستری وارد حوزه مطبوعات نمیشد و کار رسیدگی در شعب عادی صورت میپذیرفت. شایان ذکر است که در این دوره به دلیل اهمیت مطبوعات و فقدان ساختارهای حقوقی لازم از یکسو و شکلگیری انواع توطئههای شیطانی از سوی دیگر اجازه نمیداد به انتظار تدوین قانون و تشکیل قوه مقننه نشست. از این رو تنها شش ماه پس از پیروزی انقلاب در تاریخ بیستم مردادماه 58، نخستین مقررات مطبوعاتی در نظام جدید به تصویب شورای انقلاب رسید. با نگاهی به این لایحه، تاثیر شرایط انقلاب و همچنین شتابزدگی در تدوین آن بخوبی مشهود است که از جمله میتوان به ممنوعیت مقامات رژیم پیشین از انتشار نشریه، تکمیل اعضای هیات نظارت بر مطبوعات، جرم شناختن سانسور و تعیین مجازات برای آن و به رسمیت شناختن انجمنهای صنفی روزنامهنگاری و بالاخره توجه به هیات منصفه و نحوه انتخاب آن برای حضور در دادرسیهای مطبوعاتی از ویژگیهای آن مصوبه است. گرچه این لایحه برخی از اصول آزادی مطبوعات را در خود آورده است، اما به دلیل روشن نبودن جایگاه مطبوعات در جامعه و مبهم بودن چگونگی طرح مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره از یکسو و نبودن شخصیت حقوقی مدافع خبرنگاران و روزنامهنگاران و نداشتن جایگاه مناسب روزنامهنگاری و نبود نظام مطبوعاتی در جامعه و بین مردم از دیگر سو باعث ایجاد دیدگاههای سلیقهیی در پارهیی موارد و برخوردهای تنگنظرانه با مقوله مطبوعات و آزادی آنها گردید که نهایتا به سانسور و توقیف منجر شد. از پاییز 59 تا تابستان 67 در این دوره به دلیل شرایط ویژه جنگ عراق علیه ایران، روند محدودیتهای مطبوعاتی،شدت بیشتری یافت. در مهرماه و سپس اسفندماه سال 1359 تعدادی نشریات سازمانهای سیاسی و چند روزنامه تعطیل شدند. به دنبال آن،وزارت ارشاد در فروردین 1360،براساس اطلاعیهیی مدیران مطبوعات را به تجدید اجازه انتشار آنها ملزم کرد. در 16 خرداد 60 نیز به توصیه شورای میانجیگری مطبوعات و حکم دادستانی انقلاب 6 روزنامه و نشریه هفتگی وابسته به گروههای مخالف تعطیل شدند و بر همین اساس در اواخر بهار 1360، تعداد نشریات به 62 عنوان کاهش پیدا کرد. از آن پس در تهران چهار روزنامه روزانه فارسی شامل دو روزنامه عصرأ اطلاعات و کیهان و دو روزنامه صبحأ جمهوری اسلامی و صبح آزادگان به انتشار خود ادامه دادند. در این زمان در کنار روزنامههای روزانه،فقط 8 نشریه هفتگی شامل سروش، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی و راه زینب و زن روز و همچنین امت،اتحاد و اتحاد مردم منتشر میشدند که سه نشریه اخیر هم چند ماه بعد تعطیل گردیدند. از آن پس شاهد کاهش تیراژ روزنامه بودیم بطوری که تیراژ روزنامههای اطلاعات و کیهان، که پس از پیروزی انقلاب هر کدام مدتی بیش از یک میلیون نسخه، به چاپ میرساندند، به یک پنجم و حتی کمتر از آن تقلیل پیدا کرد. البته باید یادآوری کرد که تشدید محدودیتهای مطبوعاتی در این دوره بیشتر تحت تاثیر رقابتها و مخاصمات سیاسی گروههای خواستار قدرت و مخصوصا برخوردهای خشونتآمیز و ترور دستهجمعی رهبران سیاسی و مذهبی در تابستان 1360 صورت گرفت و جنگ عراق علیه ایران بر ادامه آن تاثیر گذاشت. ----------------------------------------------------- منبع: روزنامه اعتماد 3/6/1382 آیا نظام جمهوری اسلامی کارآمد و موفق بوده است؟ این بحث از آن رو اهمیت فوق العاده یافته و مییابد که به جنبههای عینی و عملی موفقیت یک نظام در تحقق اهداف و برنامههایش و وضعیت مادی و معنوی مردم نظر دارد. با اذعان به این مطلب که مباحث، چالشها و پرسشهای نظری به لحاظ مبنایی بر مباحث، چالشها و پرسشهای عملی تقدم دارند، اما در نگاه عموم این پرسش که یک نظام سیاسی چه مقدار در عمل کارآمد است، پرسشی جدّیتر و عینیتر مینماید. هر چند پرسش از کارآمدی نظام سیاسی اسلام از بدو تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، و حتّی پیش از آن، از دغدغهها و پرسشهای مطرح در میان برخی نخبگان داخلی و خارجی بود،[2] اما اینک پس از گذشت بیش از دو دهه از حاکمیت این نظام و پیدایش چالشها و موانع کوچک و بزرگ و جریانهای فکری دگراندیش در برابر آن، به ویژه در چند سال اخیر، به نظر میرسد این پرسش به جدیترین و مهمترین، پرسش نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است. این در حالی است که توجه دادن به این مطلب همواره یکی از محورهای اصلی در بیانات معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی (ره) [3] و مقام معظم رهبری بوده است. در این گفتار تلاش شده تا به اختصار با ارائه توصیفی واقع گرایانه از اهداف، امکانات و موانع جمهوری اسلامی ایران، راه برای ارزیابی کارآمدی این نظام هموارتر و فضای حاکم بر این بحث شفافتر گردد. اما ابتدا لازم است دربارة برخی مفاهیم و مباحث کلیدی، نظیر مفهوم کارآمدی و نسبت آن با مشروعیت، توضیحاتی ارائه شود: 1. تعریف کارآمدی دربارة کارآمدی تعاریف متعددی بیان شده است. [4] اما آنچه از مجموع این تعاریف به دست میآید و به نظر میرسد که به صحت قرین باشد این است که: کارآمدی یعنی «موفقیت در تحقق اهداف با توجه به امکانات[5] و موانع». از این رو کارآمدی هر پدیده بر اساس سه شاخصة اهداف، امکانات و موانع آن پدیده مشخص میگردد. هر قدر پدیدهای[6] با توجه به سه شاخصة مذکور در تحقق اهدافش موفق باشد به همان مقدار کارآمد است. چنین تعریفی از کارآمدی، تعریفی پراگماتیستی نیست، زیرا در تعاریف پراگماتیستی صرفاً سود و فایدة عملی فارغ از هرگونه جهتگیری ارزشی، معیار است. حال آن که بر اساس این تعریف، همان گونه که خواهیم دید، مؤلفههای ارزشی و کیفی از بالاترین مقدار اهمیت برخوردارند. همچنین این تعریف با نظریة بسیار مشهور در باب کارآمدی با نام «تئوری توفیق» [7] متفاوت است. زیرا اولاً؛ طبق تئوری توفیق فقط «اهداف ذاتی» ملاک هستند، نه اهداف تبعی و ارزیابی کارآمدی هر سازمان تنها باید براساس سنجش موفقیت نهایی آن سازمان در تحقق اهداف ذاتیاش مشخص شود. ثانیا؛ از آنجا که در این نظریه تنها تحقق اهداف مهم است، ابزار و روش تحقق آن مهم نیست و تفاوتی نمیکند و از هر وسیلهای میتوان برای رسیدن به اهداف استفاده کرد. اما همان گونه که خواهیم دید بر اساس تعریف ارائه شده هر چند میان اهداف اصلی، ذاتی، نهایی،کمی و کیفی تفاوت است، اما در سنجش کارآمدی هر یک از این اهداف ارزش و سهم خاص خود را دارا میباشد، افزون بر این، نظام ارزشی که تعیین کننده اهداف است، اجازه نمیدهد از هر وسیلهای برای دستیابی به هدف استفاده شود. همچنین در نظریة توفیق به تأثیر امکانات و موانع در راه رسیدن به اهداف توجّهی نشده است. با توجه به تعریف کارآمدی چند نکتة اساسی به شرح ذیل قابل بیان است: 1ـ1. کارآمدی امری نسبی است اگر به نوع پرسشهایی که دربارة کارآمدی پدیدههای گوناگون مطرح میشود دقت کنیم، در مییابیم که گویا در تلقی افراد، کارآمدی امری مطلق است. اما آیا واقعاً چنین است؟ پاسخ این پرسش گرچه به لحاظ نظری مشکل نیست، توجه به آن میتواند در فهم، قضاوت و ارزیابی در باب کارآمدی مفید باشد. از آن جا که هر پدیده اهداف، امکانات و موانع خاص خود را دارد به راحتی میتوان دریافت که کارآمدی امر نسبی است و کارآمدی هر پدیده مخصوص خود آن است. از این گذشته با توجه به این که اهداف، امکانات و موانع یک پدیدة خاص نیز میتواند تغییر کند، کارآمدی هر پدیده خاص در حالات و شرایط گوناگون متفاوت است. اهمیت توجه به این نکته آن گاه روشنتر میگردد که بخواهیم دربارة کارآمدی پدیدههای زمانمند داوری کنیم. برای مثال یک نظام سیاسی امری زمانمند و دارای مراحل است که در زمانهای مختلف میتواند از امکانات و موانع و اهداف متفاوت برخوردار باشد. از این رو کارآمدی نظام سیاسی را باید در شرایط و مراحل گوناگون، جایگزینی،[8] استقرار،[9] تثبیت اولیه،[10] گذار،[11] و ثبات،[12] جداگانه بررسی و ارزیابی کرد. البته کارآمدی کل برابر است با حاصل جمع (جبری) کارآمدیهای مراحل گوناگون. 2ـ1. کارآمدی جزء ـ کل در مقام ارزیابی کارآمدی یک پدیدة مرکب، نظیر نظام سیاسی، آیا میتوان بر اساس کارآمدی یا ناکارآمدی یک جزء، آن پدیده را کارآمد یا ناکارآمد دانست؟ برای مثال آیا میتوان به دلیل کارآمدی یا ناکارآمدی یکی از قوای سه گانه یک حکومت آن حکومت را کارآمد یا ناکارآمد دانست؟ دربارة یک دانشکده یا یک مدرسه با توجه به زیر مجموعههای آنها چه طور؟ بر اساس تعریف کارآمدی، به لحاظ منطقی پاسخ این پرسشها منفی است. زیرا کارآمدی یک پدیده مرکب امری است مجموعی که از حاصل جمع (جبری) کارآمدی اجزاء به دست میآید. توجه به این نکته میتواند راه را بر برخی مغالطات در باب ارزیابی کارآمدی نظامهای سیاسی، از جمله نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، مسدود کند. بارها دیده شده است که برخی نویسندگان از کارآمدی یکی از اجزای نظام سیاسی لیبرال، کارآمدی کل این نظام را نتیجه گرفتهاند و برعکس از ناکارآمدی یکی از اجزاء نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، ناکارآمدی کل این نظام را استنتاج کردهاند. این کار که همان سرایت دادن حکم جزء به کل است چیزی جز مغالطة مشهور به مغالطة جزء و کل نیست. [13] گاهی برخی اجزاء یک پدیدة مرکب از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردارند که در تلقی عرفی و عمومی صحت و درستی یا عیب و نادرستی، کارآمدی یا ناکارآمدی آن جزء با کارآمدی یا ناکارآمدی کل برابر به حساب میآید. با معرفی برخی مصادیق این مطلب دربارة پیامدهای این تلقی عرفی بحث کنید. 3ـ1. کارآمدی ـ ارزش اهداف همان گونه که پدیدههای گوناگون میتوانند دارای اهداف متفاوت باشند، یک پدیده خاص نیز ممکن است چند نوع هدف داشته باشد. برخی اهداف کیفیاند و برخی کمّی، برخی اهداف ذاتیاند و برخی غیرذاتی، برخی اهداف غاییاند و برخی غیرغایی. در صورتی که یک پدیده دارای اهداف متنوع باشد، در برآورد کارآمدی آن باید به تفاوت میان آنها و سهم و ارزش هر یک توجه شود. دلیل تفاوت اهداف، به نوع ارزش آنها باز میگردد. اگر ارزش یک هدف ارزشی ذاتی باشد، آن هدف به هدفی ذاتی تبدیل، و اگر ارزش یک هدف ارزشی غیر ذاتی (تبعی) باشد آن هدف به هدفی غیرذاتی تبدیل خواهد شد. [14] از این رو باید گفت که نظام ارزشی تعیین کننده اهداف است. یادآوری: مفهوم ارزش کاربردهای گوناگون دارد. در مجموع میتوان گفت ارزش یعنی مطلوبیت. از این رو اگر پدیدهای به خودی خود مطلوب باشد دارای ارزش ذاتی است؛ و اگر به خودی خود مطلوب نباشد، بلکه از آن جهت مطلوب است که سبب دستیابی به مطلوب دیگر است، ارزش آن پدیده غیرذاتی (تبعی) خواهد بود. نکتة در خور توجه آن است که نظام ارزشی به طور عام، خود تابعی از نظام جهان شناسی است. از این رو مقدار ارزش اهداف هر نظام، از جمله نظام سیاسی، تابع نظام جهان شناسی آن است. برای مثال در نظام سیاسی مادیگرایانه که بر جهان بینی مادّی بنا شده است، ارزشهای مادی[15] و دنیایی بر ارزشهای غیرمادی و معنوی،[16] رجحان دارند. (البته، اگر اساساً این گونه نظامها دارای ارزشهای معنوی باشند). یا از نگاه یک نظام سیاسی مبتنی بر اصالت انسان و اصالت سود،[17] مانند لیبرالیسم، ارزش سود، رفاه و امنیت مادی انسان بر هر ارزش دیگری برتری دارد. [18] از این رو، کارآمدی را با مقدار سود، رفاه و امنیت مادی برابر میگیرند و هر نظام سیاسی و حکومتی که نتواند این سه هدف را تأمین کند، نظامی ناکارآمد خواهد بود. در مقابل، نظامهای سیاسی الهی که بر پایههای جهانبینی دینی قرار یافتهاند، به ارزشهای معنوی بیش از ارزشهای مادّی بها میدهند. از این رو، در تعیین مقداری کارآمدی این گونه نظامها مقدار تحقق اهداف معنوی از اهمیت بیشتری برخوردارند، تا آن جا که گاه تحقق این نوع اهداف عدم تحقق برخی اهداف مادی را جبران میکند. روشن است که بر پایة آموزههای نظام الهی آن دسته از نظامهایی که دغدغة اهداف معنوی را ندارند و به ارزشهای دینی و اخلاقی بیاعتنا یا کم اعتنا هستند، نظامهایی ناکارآمد خواهند بود، هر چند که در تحقق اهداف مادی موفق باشند. از آنچه گذشت روشن میشود که کارآمدی هر نظام با توجه به جهان بینی و نظام ارزشی آن مشخص میگردد. [19] زیرا شاخصة «اهداف» که تعیین کنندهترین شاخصة کارآمدی است از جهان بینی و نظام ارزشی اخذ میشوند. اما این تنها اهداف نیستند که از نظام ارزشی اخذ میشوند، بلکه نظام ارزشی به طور مستقیم یا غیرمستقیم، دست کم، بر برخی امکانات و موانع تأثیرگذار است. برای مثال نظام ارزشی توحیدی، توافق، همیاری و همدلی با کفار و مشرکان معاند، صورتی که با اساس نظام توحیدی و اهداف آن در تعارض باشد، جائز نمیشمارد. [20] نیز در چنین نظامی نمیتوان از هر وسیلهای به مثابه امکان و ابزار رسیدن به اهداف سود جست. نظام ارزشی توحیدی، حمایت از مظلومان و کمک به آنان را از اهداف بسیار مهم خود میداند، هر چند که چنین حمایتی به مستمسکی قویّ برای دشمنی دشمنان تبدیل شود و از این رهگذر موانعی جدّی و بزرگ برای نظام توحیدی پدید آید. [21] نتیجه بسیار مهم این قسمت این است که هرگونه تغییر در نظام ارزشی میتواند بر کارآمدی تأثیر گذارد. بحث از مکانیزم تغییردر نظام ارزشی نیازمند بخشی مستقل است. اما آنچه در اینجا به اجمال باید گفت این است که نظام ارزشی، دست کم، به پنج صورت، میتواند بر نظر و عمل فاعل (فرد، گروه، سازمان، حکومت) تأثیر گذارد: 1. هدفگذاری؛ 2. تعیین روش، ابزار؛ 3. هنجار آفرینی؛ 4. نیاز آفرینی؛ 5. رفتار و عمل. برای مثال اگر در جامعهای تجمل و مَدرک تبدیل به ارزش شود، از آنجا که مردم به طور طبیعی خواهان احترام و در پی کسب آن چیزی هستند که با ارزش میدانند، در آنان احساس نیاز به تجمل و مدرک پدید میآید. این نیاز و تقاضا علاوه بر آن که بر هدفگذاری، تصمیم گیری، روش و رفتار آنان تأثیر میگذارد، مقتضی تغییر اهداف، روشهای کلان جامعه و در نتیجه تغییر کارآمدی آن است. [22] در یک تقسیم بندی کلی میتوان امکانات لازم برای کارآمدی را به دو دستة مادی و غیرمادی تقسیم نمود. 1ـ3. امکانات طبیعی و مادی مراد از امکانات مادی همة مؤلفهها و عناصری است که به طور طبیعی در اختیار یک نظام قرار دارد. منابع طبیعی، موقعیت جغرافیای سیاسی، وضعیت آب و هوایی، خاک، زمین، منابع آبی، منابع زیرزمینی و روزمینی، ضریب هوشی و استعدادی طبیعی، و نظایر آن. 2ـ3. امکانات غیر مادی. برای آن که یک نظام کارآمد باشد، افزون بر امکانات مادی و نبودن موانع، به مجموعهای از امکانات غیرمادی نیازمند است. امکانات غیرمادی طیفی گسترده را شامل میشود که در اینجا به برخی از اهم آنها اشاره میشود. مبانی اندیشهای (جهان بینی و نظام ارزشی)، مشروعیت، مجموعة قوانین و مقررات صحیح و متناسب (قانون اساسی، قوانین عادی، مقررات،...) ساختار، تشکیلات، طراحی، برنامهریزی، نیروی انسانی متعهد و متخصص، مدیریت، نظارت و کنترل، بستر مناسب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی داخلی و خارجی و... . 4. موانع موانع کارآمدی یک نظام نیز به دو دسته کلی تقسیم پذیر است: 1ـ4. موانع داخلی کمبود یا فقدان هر یک از امکانات مادی و غیر مادی خود مانعی بر سر راه تحقق اهداف یک نظام به حساب میآید. افزون بر این، الف) افزایش تقاضای خدمات (برای مثال در اثرافزایش زاد و ولد، پناهندگان خارجی)، ب) افزایش آستانه رضایتمندی (برای مثال در اثر ارتقاء سطح آگاهی، رفاه، تغییرات ارزشی، تبلیغات، ...) ج) تحولات ناموزون و غیرمناسب سیاسی، فرهنگی، اجتماعی د) میراثهای منفی و مخرب علمی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، هـ) گروههای بیتفاوت، مخالف و معاند داخلی و) اشتباهات و انحرافات مسئولان، مدیران و کارگزاران، ... از جمله موانع داخلی هستند. 2ـ4. موانع خارجی نظام سیاسی، مانند هر پدیدهای دیگر، برای تحقق اهداف خود نیازمند آن است که بر موانع خارجی فایق آید. موانع خارجی نظام سیاسی را در یک نگاه کلی میتوان به شش دسته تقسیم نمود: الف. موانع اندیشهای (جهانبینیها و نظامهای ارزشی مخالف، مهاجم). ب. موانع فرهنگی (فرهنگهای متفاوت، مخالف، مهاجم). ج. موانع سیاسی (اهداف، رویکردها، روشها و رفتارهای سیاسی مخالف، مهاجم). د. موانع اقتصادی (حصر، بایکوت اقتصادی و...). هـ . موانع نظامی (حمله، تهدید نظامی). و. موانع مربوط به قوانین و مقررات (قوانین، مقررات، کنوانسیونهای مخالف). با توجه به آنچه گفته شد و نیز مقایسه وضع کشور در بخشهای مختلف با قبل از انقلاب و نیز کشورهای دیگر و امکانات آنها، میتوان به دست آورد که آیا این نظام اسلامی موفق بوده است یا نه. این امر مورد قبول است که در نظام جمهوری اسلامی نیز مثل همه نظامها مشکلهایی است و کمبودهایی به چشم میخورد که باید آنها را با توجه به مقدار امکانات و حجم موانع موجود بر سر راه این نظام مورد ارزیابی قرار داد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: برای تحقیق بیشتر خصوص لازم است به گزارشهایی که به طور مستمر از سوی ارگانهای مختلف نظام خصوصاً در ایام الله دهه فجر در هر سال منتشر میشود، مراجعه و روند توسعه کشور بررسی شود. در انقلاب ما باید مکتب ، قرآن ، اسلام، وحدت و امامت حفظ شود . چرا انقلاب اسلامی ایران هنوز پابرجاست؟ چه عواملی این پایداری را تقویت می کند؟ پیروزی انقلاب اسلامی سرآغاز تحولات گسترده عمیق و فزاینده در ایران و بسیاری از کشورهای جهان شد این حادثه بزرگ قرن، بسیاری از معاملات سیاسی جهان و منطقه را به نفع مستضعفان تغییر داد و موج حرکتهای آزادیبخش و استکبارزدایی سراسر جهان را موجب شد پیروزی انقلاب اسلامی موجب درهم شکسته شدن هیمنه استکبار جهانی گشته و ثابت کرد چگونه بسیاری از ناممکنها با ارادة جمعی یک ملت و با توکّل به خداوند متعال ممکن شده و یک رژیم تا دندان مسلّح و برخوردار از حمایتهای همه جانبه قدرتهای بزرگ با دست خالی مردم به زانو در آمده، انقلاب اسلامی موجب مجد و عظمت اسلام و احیای هویت دینی امت اسلامی و منشأ رشد معنویتگرایی شد. تأثیرات انقلاب اسلامی ایران با گذشت ربع قرن از حیات پربرکت آن به گونهای است که نیکسون رئیس جمهور آمریکا معتقد بود جهان اسلام در قرن بیست و یکم یکی از مهمترین میدان های زورآزمایی سیاست خارجی آمریکاست». [1] عواملی که با وجود دشمنیها و کینهتوزیهای دشمنان انقلاب سبب تداوم پیروزی انقلاب اسلامی شده را باید در ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی ایران جستجو نمود که عمدهترین آنها از این قرار است: 1. اسلامی بودن انقلاب و تکیه بر مذهب: تکیه بر ارزشهای دینی و پیاندازی حکومتی برخاسته از متن دین و سازگار با آرمانیترین اهداف و انتظارات بشر، از اساسیترین ویژگیهای انقلاب اسلامی است که عامل اصلی انقلاب اسلامی محسوب میشود؛ مرحوم امام می فرمایند: «اسلام و حکومت اسلامی پدیدة الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین درجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ به ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند.» [2] بنابراین انقلاب اسلامی تا وقتی در خط صحیح اسلام ناب با دقت حرکت کند و مردم روحیة دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی را زنده نگه دارند، هیچ قدرتی نمیتواند نظام جمهوری اسلامی را از حرکت به سمت هدفهای خود باز دارد. از جلوههای اسلامی بودن انقلاب اسلامی این است که مشروعیت حکومت برخاسته از اراده خداوند است «زیرا اساساً هیچگونه ولایتی جز با انتساب به اذن الهی، مشروعیت نمییابد، هر چند همراه با مقبولیت باشد.» [3] و این مشروعیت الهی حکومت، حقانیت حکومت و حاکم اسلامی را در گرو پایبندی به موازین اسلامی قرار میدهد و نه خواست مردم هر چند حکومت اسلامی برای تحقق عینی و فعلیت بخشیدن به احکام دینی پذیرش مردم را لازم دارد و باید اسباب و عوامل رضایت مشروع مردم را فراهم کند. بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی پابرجاست چون مشروعیت حکومت از ناحیه خداوند است و این مشروعیت تا زمانی که پایبندی به موازین اسلامی و الهی باقی باشد، پابرجاست. 2 . مردمی بودن انقلاب: از خصوصیات انقلاب اسلامی ایران این است که با خواست و اراده مردم همراه است «قیام جمعیتی بزرگ و یکدل و یک جان با حرکتی پر تلاش و هدفدار و هماهنگ روی خط رهبری مکتبی، در اوج پاکی و صفا و ایثار، ذوب شده در اسلام و رهبر، یکی از خصائص ممتاز انقلاب اسلامی است که تاریخ آن را کمتر بخود دیده است.» [4] مقام معظم رهبری می فرمایند: انقلاب اسلامی دو خصوصیت استثنایی داشت یک خصوصیت اینکه مبنای این انقلاب ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود و خصوصیت دیگر این بود که انقلاب بر پایه اراده و خواست مردم در تشکیل و ادارة حکومت باقی ماند» [5] 3 . رهبری صادقانه و حکیمانه: بیشک صداقت، صراحت، شجاعت، سازش ناپذیری، از جان گذشتگی، صلابت و قاطعیت، عشق به اسلام، مقام عرفانی، وارستگی، شخصیت والای علمی و فقاهتی و سادگی معنیدار زندگی امام در ارائه الگوی رهبری مؤثر بوده است، ولی آنچه که مهمتر از این شاخصهای برجسته، امام را به عنوان اسوه قرار داده و به وی نقشی برتر از یک رهبر انقلاب بخشیده این است که «ندای امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمیخاست، مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ، علی ـ علیه السلام ـ زهرا ـ سلام الله علیها ـ ،حسن ـ علیه السلام ـ ، حسین ـ علیه السلام ـ ، زینب ـ سلام الله علیها ـ ، سلمان و ابوذر .... و صدها هزار شخصیت اسلامی دیگر را شنیده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند او را آئینة تمام نمای فرهنگ و هویت اسلامی خود که تحقیر شده بود دیدند.» [6] پس رهبری انقلاب اسلامی در چارچوب ولایت فقیه که تداوم امامت است از عوامل مهم پیروزی و تدام موفقیت انقلاب اسلامی محسوب میشود، لذا باید گفت «اصل ولایت فقیه و پیوستن همه راههای اصلی نظام به مرکز ولایت، نقطة درخشان نظام اسلامی است این اصل همان ذخیره پایانناپذیری است که باید مشکلات نظام جمهوری اسلامی را در حساسترین لحظات و خطرناکترین گردنههای مسیر پر خطر جمهوری اسلامی حل کند و گرههای ناگشودنی را بگشاید.» [7] در واقع «یک انقلاب در حد کمال مطلوب سه رکن اساسی دارد که عبارت است از: برخورداری از یک ایدئولوژی و مکتب پویا و انقلابی، مشارکت گسترده، فعالانه و ایثارگرانه مردم از همه طبقات، ظهور و نهادینه شدن رهبری مورد قبول عموم مردم با ویژگیهای شخصی همچون نبوغ، اقتدار، صلابت و جسارت در تصمیمگیری، انقلاب اسلامی در هر سه رکن از تمامیت و عظمت بینظیری برخوردار بوده است. حفظ ویژگیهای این سه رکن اساسی اقتدار نظام و انقلاب، میتواند همچنان عامل تداوم و توسعه آن گردد و هر نوع آسیبی که به این سه رکن وارد آید موجبات زوال تدریجی و انحطاط انقلاب را فراهم خواهد کرد.» [8] 4 . اهداف بلند انقلاب اسلامی و تکیه بر نیازهای واقعی و فطری مردم: انقلاب اسلامی در همه ابعاد فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اهداف بسیار بلندی برای حکومت ترسیم نموده است که این اهداف مأخوذ از قرآن و سنت بود و در شعارهای مردم تجلی یافته بود استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، حاکمیت ارزشهای الهی و نفی سلطه شرق و غرب، عدالت اجتماعی و... انقلاب اسلامی با تکیه بر نیازهای فطری واقعی مردم اهداف بلند نظام را در اصل سوم قانون اساسی در طی شانزده بند تبیین نموده که به راستی هر بینندهای را مجذوب جامعیت خویش میسازد که به کار بستن این اهداف تضمینکننده سعادت نسل حاضر و تمامی نسلهای آینده خواهد بود، لذا مقام معظم رهبری می فرمایند: «اگر یک حرکت تاریخی همچون انقلاب اسلامی شعارهایش بر نیازهای ذاتی انسان نظیر عدالتخواهی، استقلال، آزادی واقعی، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض و دفاع از مظلوم مبتنی باشد، به شرط آن که مسئولان و مردم به وظایف خود عمل کنند؛ هیچگاه پیر نخواهد شد و همواره جوان و پویا و پرنشاط خواهد بود.» [9] ? . دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی و جلوههای کارآمدی نظام جمهوری اسلامی: دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی برای اسلام و مسلمین در داخل کشور و خارج از کشور بینظیر بوده است. سرنگونی نظام شاهنشاهی و استمرار نظام جمهوری اسلامی، استقلال و تحمّل در اصول و رفتارهای سیاست خارجی، احیای اسلام و آوردن مذهب به متن زندگی مردم و بازگرداندن اسلام به صحنة جهان، دفاع از حقوق همه مسلمانان و بیداری و آگاهی بخشیدن به آنان، آشکار شدن ابعاد سیاسی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حکومتی اسلام راستین و توانائیها و جامعیت مذهب شیعه و از بین بردن خودباختگی و ایجاد روحیه خودباوری در ملت ایران و مسلمانان جهان، شکستن هیمنه و ابهت قدرتهای بزرگ و ... نمونهها و بخشی از سرفصلها و عناوین مهم دستاوردهای انقلاب اسلامی است همچنین مقایسهای اجمالی بین وضعیت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قبل از انقلاب با پس از پیروزی انقلاب؛ گواه کارآمدی نظام جمهوری اسلامی و پیشرفت سریع انقلاب، علیرغم برخی کاستیها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی است. تصوّر درست دستاوردهای انقلاب و کارآمدی انقلاب اسلامی ضرورت تداوم انقلاب را تصدیق می کند و بررسی شناخت و احساس کارآمدی نظام اسلامی اقبال بیشتر به سوی انقلاب، عشق و علاقه، دلبستگی و وابستگی به انقلاب را پدید میآورد. پس درک دستاوردهای انقلاب، درک ارزش و اهمیت انقلاب، تبیین کارآمدی نظام و کارهای بزرگی که انجام شده، امیدواری به آیندة روشن، آمادگی برای قدردانی و شکر نعمت انقلاب را با کوشش در راه تداوم آن به همراه دارد. 6 . وحدت ملی، از عوامل مهم پیروزی انقلاب اسلامی وحدت و یکپارچگی مردم بود که در سایر انقلابها کمتر دیده میشود و اسلام تنها چیزی بود که این یکپارچگی را بوجود آورد و جز این اگر شعار و شعور دیگر حاکم بود بیشک به این وحدت لطمه وارد میآورد و به اختلاف نظر میکشاند، به دلیل اسلامی بودن نهضت بود که همه گروههای مختلف در یک مسیر و یک صف قرار گرفتند. همین عامل پیروزی، عامل تداوم آن نیز هست، یکپارچگی و وحدت مردم در صحنه و تأکید بر پیاده شدن ارزشها و معیارهای اسلامی و تبعیت از رهبری: عاملی است که سبب پویائی و کارآمدی نظام و تداوم آن خواهد شد. مرحوم امام در وصیتنامه الهی سیاسی خویش چنین می فرمایند: «بیتردید رمز بقاء انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت میداند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد... توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان به ویژه در عصر حاضر آن است که در مقابل این توطئهها عکسالعمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.». [10] بنابراین انقلاب اسلامی و پیروزی آن پابرجاست، زیرا انقلاب اسلامی نظامی است اسلامی، دینی و مردمی، دارای رهبری شایسته که بر تأمین نیازهای واقعی مردم همت گماشته و اهداف بلندی را فراروی خود قرار داده و با وحدت کلمه و انسجام ملی به سمت دستیابی به این اهداف حرکت میکند و در این راه دستاوردهای بزرگی در داخل و خارج کشور به دست آورده و به موفقیتهای چشمگیری دست یافته؛ که البته راه طولانی تا رسیدن به نقطه آرمانی و تحقق کامل اهداف انقلاب اسلامی پیش رو داریم که انشاء الله با مدد الهی و همت مسئولین نظام و مردم غیرتمند کشور مشکلات برطرف شده و وصول به این اهداف ممکن خواهد شد معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. شهید مطهری(ره)، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، 1368. 2. ویژگیهای انقلاب اسلامی در آینه نگاه مقام معظم رهبری، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1380. 3. منوچهری محمدی، انقلاب اسلامی زمینهها و پیامدها، نشر معارف 80، ص 279 تا 292. ?. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معارف 1377، ص 199 تا 214.
دوشنبه 12/11/1388: انقلاب اسلامی، امام خمینی، ولایت فقیه و رهبری
سهشنبه 13/11/1388: انقلاب اسلامی، مردمسالاری دینی، قانونمداری و عدالتگستری
چهارشنبه 14/11/1388: انقلاب اسلامی، خودباوری، پایداری و شکوفایی علمی
پنجشنبه 15/11/1388: انقلاب اسلامی، ایمان، ایثار، شهادت
جمعه 16/11/1388: انقلاب اسلامی، نهضت حسینی، احیای ارزشهای اسلامی و انتظار فرج
شنبه 17/11/1388: انقلاب اسلامی، استحکام خانواده، رسالت و منزلت زن
یکشنبه 18/11/1388: انقلاب اسلامی، بصیرت دینی، فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی
دوشنبه 19/11/1388: انقلاب اسلامی، بسیج مردمی، نیروهای مسلح، امنیت و اقتدار ملی
سهشنبه 20/11/1388: انقلاب اسلامی، کارآمدی، خدمترسانی و امید به آینده
چهارشنبه 21/11/1388: انقلاب اسلامی، اتحاد ملّی، انسجام اسلامی و استکبارستیزی
پنجشنبه 22/11/1388: انقلاب اسلامی، استقلال، آزادی،
وزیر آموزش و پرورش به مناسبت فرارسیدن سی ویکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی پیامی صادر کرد متن کامل پیام دکتر حمید رضا حاجی بابا یی ،بدین شرح است:
سلام بر فجرآفرینان، سلام بر پدیدآورندگان بهمن 57، سلام بر استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و سلام بر شهیدان که با خون خود آغازگر پیروزی دین باوران بودند، سلام بر معلمان و دانشآموزانی که از پیشقراولان و پیشگامان عرصه جهاد، شهادت و ایثار بوده و بر پیمان خود همچنان وفا دارند.
یکی از مناطق مهم جهان که همیشه چالش و درگیری اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیک در آن جریان و سریان داشته، منطقی خاورمیانه و حوزی خلیج فارس است. شاید بتوان علت آن را در نظام و ستم هر دو ابرقدرت شرق و غرب مخصوصاً استکبار غرب و آمریکا به مردم مظلوم این منطقه جستجو کرد. این وضعیت تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران جریان داشت. به همین دلیل اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیک گوناگونی با یکدیگر و عمدتاً با غرب و آمریکا در ستیز و چالش بودند. مبانی و اصول این اندیشه ها گوناگون بود.
با انقلاب مشروطه و نهضت آزادیخواهی، مردم ایران خواستار اصلاحات عمیق سیاسی،فرهنگی و... شدند که یکی از پیامدهای این نهضت، تبلور مطبوعات مردمی،کثرتگرا و طرفداران قانون بود. با پشت سر گذاشتن حکومتهای وابسته به استعمار و امپریالیسم قاجار و پهلوی، به انقلاب سال 1357 میرسیم.در مدت این 142 سال روزنامهنگاری کشور ما تابع روزنامهنگاری غرب بود و آن را تجربه کرد. این مقاله سعی دارد تا با تحلیل تاریخی آزادی مطبوعات در بعد از انقلاب اسلامی فرازها و فرودهای آن را در طول 26 سال در معرض دید افکار عمومی قرار دهد.
2. مطبوعات در دوران 8 سال دفاع مقدس
از مباحث بسیار مهم و بحثانگیز در اندیشة سیاسی، بحث کارآمدی[1] نظام سیاسی اسلامی است.
دهه فجر مقطع رهایی ملت ایران است .
زنده نگه داشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است .
دهه فجر آئینه ای است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد .
انقلاب اسلامی با اتکاء به قدرت مردم ، آسیب ناپذیر است .
این انقلاب ، بی نام خمینی (ره ) در هیچ جای جهان شناخته شده نیست .
مسئولان را به برنامه ریزی و عمل در عرصه خدمت به مردم ، و مردم را به مطالبه نهضت خدمت رسانی از مسئولان توصیه میکنم .
ملت ما باید قدرت و عظمتی را که در سایه اسلام و وحدت و مجاهدت به آورده حفظ کند .
وحدت ، کلید موفقیت و رمز پیروزی انقلاب ما بوده است .
حفظ حیثیت و آبروی انقلاب اسلامی و نظام ، امروز بر همه واجب است .
خط انقلاب ، خط عظمت اسلام و مسلمین و دفاع از مظلومین و مستضعفین است .
ما میراث بزرگ امام خمینی (ره ) و همه ارزشها و اصول آن را حفظ خواهیم کرد .
جمهوری اسلامی متکی به یک ملت مؤمن ، سرافراز ، اصیل و ریشه دار است .
دهه فجر ، دهه تجدید قوای نیروهای انقلابی و تجدید میثاق ملت با انقلاب است .
دهه فجر عیدی است که یک تاریخ سر تا پا ظلم و طغیان را قطع کرد .
دهه فجر مظهر شکوه و عظمت و فداکاری ملت ایران است .
?2 بهمن برای ما روز بازیابی خاطره انقلاب است .
انقلاب ما براساس یک ایمان بود .
انقلاب و نهضت امام (ره ) برای حاکمیت اسلام بود .
از ارزشهای انقلاب و دستاوردهای انقلاب باید همه ، زن و مرد و پیر و جوان دفاع کنند .
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سرآغاز حاکمیت ارزشهای معنوی بوده است .
نظام جمهوری اسلامی محصول تلاش عظیم اسلامی و فعال شدن آتشفشانی که پایه های استکبار را به لرزه درآورد .
وحدت کلمه و حضور خود را در صحنه حفظ کنید و یاد امام و انقلاب را زنده نگه دارید .
همه موفقیتهای دوران مبارزات و پس از پیروزی مرهون هوشیاری و صبر انقلابی و حضور دائمی شما در صحنه است .
کشور متعلق به ملت است و ملت با همه وجود از آن و از استقلال و عزت خود دفاع خواهد کرد .
انقلاب بزرگ ما درمیان همه خصومتها ، راه دشوار خود را با اقتدار و صلابت طی کرد .
ملت ایران با وحدت کلمه و با تمسک به اسلام و رهبری شجاعانه و حکیمانه مردمی الهی و دین شناسی بزرگ و مؤمن و صالح «امام خمینی (ره ) » نظام جمهوری اسلامی را بر سرکار آورد .
ملت ایران با الهام از هدایتهای امام راحل با ایمان و اراده و هوشیاری خود گردنه های دشوار را پشت سر گذاشت و به موفقیتهای درخشان دست یافت .
امام بزرگوار ما با ارائه مکتب سیاسی اسلام ، خط بطلان برهمه تلاشهای فرهنگی و سیاسی دشمنان اسلام در طول یک قرن و نیم گذشته کشید.
22 بهمن روز تجدید عهد با انقلاب ،امام و اسلام است .
آمریکا منفورترین رژیم درمیان مسلمانان است .
ملت ایران پس از سالها تحقیر و ذلت در دوران رژیم وابسته پهلوی ، طعم عزت را در سایه نظام اسلامی چشیده است .
هیچ چیز بیشتر ازخدمت صادقانه ، پیگیر و عالمانه مسئولان ، مردم را خوشحال نمیکند .
ما می خواهیم اختیار این ملت و کشور دست خود این ملت باشد ، نه دست آمریکا و مستکبران بین المللی ما استقلال را ارزان به دست نیاورده ایم ، میخواهیم آن را حفظ کنیم .
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |